مقدمه
اقتصاد امروز در وضعیت بسیار بدی قرار دارد و علت آن هم وجود بحرانهای مالی در سطح جهان است. هر روز وقتی تلویزیون را روشن میکنیم خبرهای بدی در مورد وضعیت اقتصادی میشنویم اما این وضع نباید تا ابد ادامه پیدا کند. باید کاری کنیم که تیتر خبرهای ناراحت کننده اقتصادی تغییر کنند و دائم این را بشنویم که اقتصاد رونق گرفته و وضع مردم خوب شده است.
پدر من با اینکه فردی باسواد و تحصیل کرده بود اما وضعیت خوبی نداشت، در عوض پدر دوستم که در کلاس هشتم مدرسه را رها کرده بود، به یک میلیونر تبدیل شد. به طور کلی من در مسیر زندگی و در حوزه کسبوکار دو الگو داشتم؛ یکی پدرم که بیپول بود و دیگری پدر دوستم که پولدار بود.
علاقه زیادی به پدرم داشتم و همیشه او را به دلیل سختکوشی که داشت تحسین میکردم. اما نمیتوانستم رنجهایی که در زندگیاش کشیده را فراموش کنم. به شخصه نمیخواستم که روند زندگیام مانند پدرم اینقدر دردناک باشد.
در زندگی همیشه در حال تلاش کردن بودم و تجربههای زیادی به دست آوردم. در ابتدا یک تفنگدار نیروی دریایی بودم و مدتی بعد به عنوان یک خلبان هلیکوپتر در جنگ ویتنام خدمت کردم. بعد از جنگ هم به شرکت زیراکس «Xerox» پیوستم و مشغول به کار شدم. در ابتدا چیزی از فروشندگی نمیدانستم اما بعد از ۴ سال به یکی از بهترین افراد این شرکت تبدیل شدم. هرچند که بعد از مدتی این شغل را هم رها کردم. با سرمایهای چند میلیون دلاری قصد داشتم که کسبوکاری بینالمللی را توسعه دهم. ۴۷ ساله بودم و میتوانستم خودم را بازنشسته کنم، اما در من علاقه زیادی برای آموزش کسبوکار به دیگران وجود داشت. دوست داشتم به مردم در مورد مدیریت کسبوکارشان تکنیکهایی یاد دهم که بتوانند باقی عمرشان را با خوشی و بدون نگرانی از کارشان بگذرانند.
اولین کتابی که نوشتم با عنوان «پدر پولدار، پدر بیپول» بود و توانست به یکی از پُرفروشترینهای نیویورکتایمز تبدیل شود. حالا بعد از گذشت ۱۰ سال، در زندگی کاری و شخصیام راههای مختلفی برای کمک به مردم پیدا کردم و همه این مهارتها را در کتابی با عنوان «کسبوکارهای قرن ۲۱» جمعآوری کردم.
هدف من در این کتاب این است که به شما توضیح دهم که چرا باید کسبوکاری برای خودتان راهاندازی کنید و اصلا چه کسبوکاری مناسب وضعیت اقتصادی شما است.