مقدمه
من روزهای عجیب و متفاوتی را از سر گذراندم. روی زمین میخوابیدم، به دنبال غذا میگشتم، در جنگلهای انبوه پیادهروی میکردم و آبشارهای پنهان را با چشم میدیدم.
زمانی که به جزیره ساوو که یکی از ۳۳۶ جزیره از مجمعالجزایر فیجی است سفر کرده بودم، چیزهای عجیبی دیدم. دیدم که مردم، ساده زندگی میکردند و زیاد میخندیدند. طبیعت جزیره خیره کننده بود و چشم هر بینندهای را متعجب میکرد. تصمیم گرفتم که یک هفته بین مردم آن روستا زندگی کنم چون شنیده بودم که آنها شادترین و مهربانترین انسانهای روی زمین هستند. شاید اینطور به نظر میرسید که شیوه زندگی آنها پیچیده است، اما حقیقت این بود که لبخندشان واقعی بود. من در همان مدت کوتاهی که در میان این مردم زندگی کردم یاد گرفتم که: «قانع، بینیاز است و عشق همه جا وجود دارد.»
وقتی روستا را ترک کردم به دنبال این بودم که دانستههایم را با مردم دنیا به اشتراک بگذارم. این موضوع را با ۲ تا از دوستانم یعنی پاتریک «Patrick» و ندیم «Nadim» از طریق ایمیل به اشتراک گذاشتم و از آنها خواستم که به من ملحق شوند. این دو نفر به شدت عاشق هیجان بودند و بعد از چند روز خودشان را رساندند. هر سه دوست داشتیم تجربههای جدیدی کسب کنیم و حضور در آن جزیره نقطه شروع آن بود.
سبک زندگی اَپآفرین
من سبک زندگی متفاوتی برای خود انتخاب کردم، به صورتی مجازی با گوشی آیفونم کار میکنم و در دنیای واقعی، پول واقعی به دست میآورم. همیشه کارهایی انجام میدهم که بیشتر مردم آن را مهم نمیدانند. کارهایی که میکنم هیجانانگیز هستند و میتوانند تجربههای جدیدی با خود به همراه داشته باشند. من اپآفرین هستم. یعنی با کمک اپلیکیشنها و اَپها پول درمیآورم. کسی که اپآفرین است میتواند هر جای این دنیا زندگی کند و با هر سن و سالی که دارد، کارش را آغاز کند.
این حرفه را از تخت بیمارستان آغاز کردم. یک تصادف سخت داشتم که باعث شد بازوی چپم به شدت آسیب ببیند. این تصادف به غیر از درد فیزیکی، هزینههای زیادی هم روی دستم گذاشت. بیمه بودم و چندین سال هم کار کرده بودم، اما نمیدانستم که آیا میتوانم از این وضعیت ناراحت کننده خلاص شوم یا نه! فهمیدم که شیوه کار کردن و سبک زندگی که برای خودم انتخاب کرده بودم، اصلا مناسب نیست و بهتر است که فکری به حال خودم کنم تا وقتی به پشت سرم نگاه میکنم، حسرت چیزی را نخورم.
دوستم مقالهای برای من فرستاد که در خصوص خالقان اپ بود، اینکه آنها در گروههای کمی کار میکنند و پول زیادی درمیآورند. این مقاله به من انگیزه داد و در همان تخت بیمارستان ایدههای مختلفی برای ساخت اپلیکیشن به ذهنم رسید و شروع به نوشتن ایدههایم کردم. از پدرخواندهام پول قرض گرفتم و وارد حرفه تولید و توسعه اپلیکیشن شدم. در مدت دو سال توانستم سه شرکت تاسیس کنم و میلیونها دلار درآمد به دست آوردم. البته بیشتر کارها را به برنامهنویسهایی که استخدام کرده بودم سپردم و خودم روی مدیریت متمرکز شدم. هر روز صبح برنامه کاری کارمندان را تعیین میکنم و بعد تمام روز را وقت دارم تا کارهایی که دوست دارم انجام دهم.
اگر من موفق هستم به این دلیل است که نقشه بازی دارم. من به دنبال تعیین یک قلمرو برای خودم هستم. برای این موضوع کارهای مهمی که باید روزانه، هفتگی و ماهیانه انجام دهم را تعیین میکنم. در واقع بر این باور هستم که برای موفق شدن در عرصه اپآفرینی باید ۷ رکن اصلی را اجرا کنم که میتواند من را به معدن طلا برساند. در این کتاب ایدههایی برای شما آوردهام که برای همه مراحل کاریتان مفید خواهند بود.
از من میپرسید که چرا باید وارد این کسبوکار شویم؟ چون تکنولوژی موبایل هرگز از بین نخواهد رفت و روز به روز پیشرفتهتر خواهد شد. به همین دلیل بهترین زمان را در اختیار دارید که کار خود را آغاز کنید. من نقشه راه را به شما نشان میدهم و خودتان تصمیم میگیرید که آیا میخواهید در مسیر پولدار شدن کار کنید و از زندگی لذت ببرید یا اینکه میخواهید در همین وضعیتی که هستید، باقی بمانید!