فصل اول
خطای بقا
چرا باید به قبرستانها سری بزنی؟
درزندگی معمولا موفقیت بیشتر از ناکامی به چشم میآید، به همین خاطر هم است که شانس موفقیت خود را همیشه بیش از حد، تخمین میزنید و نمیدانید که در خقیقت شانس موفقیت چقدر پایین است. به این اشتباه، خطای بقا میگویند. خطای بقا در موفقیت، پول و ریسک وجود دارد. وقتی کتابهای موفقیت یا انگیزشی میخوانی، یادت باشد که افراد شکست خورده سخنرانی نمیکنند و کتاب نمینویسند. با بررسی قبرستان شرکتها و پروژهای شکستخوردهای که خودشان را گوگل آینده میدانستند، میفهمی که رسانهها هم علاقهای به نبش قبر در قبرستان افراد شکست خورده ندارند. پس برای اجتناب ازخطای بقا باید خودت نبش قبر کنی و در این قبرستان قدم بزنی. سخت است اما برای شفاف شدن لازم است.
توهم بدن شناگر
آیا دانشگاه هاروارد شما را باهوشتر میکند؟
نیکولاس تصمیم گرفت برای کاهش وزن ورزش کند و در بین ورزشها، شنا را انتخاب کرد، چون تمام شناگران بدنهایی خوش فرم و عضلهای دارند. او بعد از دو هفته تمرین فهمید دچار توهم بدن شناگر شده. شناگران حرفهای به خاطر تمرینهایشان، بدنهایی زیبا ندارند، بلکه به خاطر اندام مناسبشان است که شناگران خوبی میشوند. هرگاه ما عوامل انتخاب را با نتایج آن اشتباه میگیریم، طعمه «توهم بدن شناگر» میشویم. یکی از بهترین دانشگاههای دنیا یعنی هاروارد را در نظر بگیرید، آیا به خاطر دانشگاه هاروارد است که افراد تحصیل کرده در این دانشگاه موفقاند؟ یا شاید صرفا به خاطر شهرتش افراد موفق را جذب میکند؟ نمیدانیم. نباید همه چیز را کاملا پذیرفت. برخی تحقیقات نشان دادند که افرادی که در مورد مثبتنگری کتاب مینویسند، به ذات افراد خوشحالی هستند و تلاش برای خوشحالی مثل تلاش برای افزایش قد است. در نتیجه هر وقت ترغیب شدی تا کاری را با تمام توان انجام دهی، حواست را جمع کن؛ ممکن است در دام توهم بدن شناگر بیفتی قبل از اینکه تصمیم بگیری کاری را شروع کنی، به آینه نگاه کن و درباره چیزی که میبینی با خودت صادق باش.
توهم دستهبندی
چرا ابرها را به شکلهای مختلف میبینی؟
آیا شما هم گاهی ابرها را شبیه به اشکال یا حیوانات مختلف میبینید؟ طبیعی است. به طورکلی مغز انسان به دنبال الگوها و قوانین است و اگر حتی چیزی پیدا نکند، از خودش یکی میسازد. شاید فکر کنید که این چه مشکلی دارد؟ یکی از دوستانم فکر میکرد برای پیشبینی قیمت طلا در ۲روز آینده فرمولی پیدا کرده، این فرمول چندبار خوب کار کرد و او بلافاصله همه ثروتش را سرمایهگذاری کرد و بعد چه شد؟ شکست خورد. هیچ الگویی وجود نداشت. وقتی میخواهیم یک الگو بسازیم، بیش ازحد احساسی عمل میکنیم. کمی بدبینی به کار اضافه کنید. اگر فکر میکنی الگویی را کشف کردهای اول فرض کن کاملا اتفاقی بوده، مثل فرمول پیشبینی طلا. اگر فکر میکنی الگوی خوبی داری یک ریاضیدان پیدا کن و بگو از نظر ریاضی تحلیلش کند.
تایید اجتماعی
اگر ۵۰ میلیون نفر یک چیز احمقانه بگویند، آن چیز کماکان احمقانه است
اگر هنگام راه رفتن ببینید که جمعی از مردم به آسمان نگاه میکنند، احتمالا شما هم میایستید و آسمان را نگاه میکنید. چرا؟ به دلیل تایید اجتماعی. تایید اجتماعی که گاهی به آن غریزه جمعگرایی هم گفته میشود، میگوید وقتی افراد شبیه به دیگران رفتار میکنند، فکر میکنند که رفتار درستی دارند. به عبارت دیگر، هرچه مردمی که یک عقیده خاص را دنبال میکنند، بیشتر باشند، ما آن عقیده را درستتر میدانیم. در گذشته، پیروی از دیگران، راهی برای بقا بود. اگر کسی فرار میکرد، فرد دیگر نمیایستاد تا تحلیل کند که آیا او یک شیر دیده یا صرفا از یک پرنده ترسیده، او هم فرار میکرد چون اگر فرار نمیکرد، از زندگی حذف میشد. ما هم از نسل همین افراد دنبالهرو هستیم. بنابراین هر وقت یک شرکت ادعا کرد که چون محصولاتش طرفدار بیشتری دارد، بهتر است، بدبین باش و یاد جمله سامرست موام بیفت که گفت: «اگر ۵۰میلیون نفر چیز احمقانهای بگویند آن چیز کماکان احمقانه است.»
خطای هزینه هدر رفته
چرا باید گذشته را فراموش کنی؟
در یک جلسه بازاریابی بودم که متوجه شدیم بعد از ۴ماه به هیچ کدام از نتایج مورد نظر نرسیدهایم. گفتم باید پروژه متوقف شود ولی مدیر بازاریابی معتقد بود که زمان و هزینه زیادی صرف شده و توقف پروژه به معنای ضرر است. به نظرتان همان موقع در حال ضرر نبود؟ اگر شما هم در زندگی شخصی یا عاطفیتان اینطور فکر میکنید، در دام خطای هزینه هدر رفت افتادهاید. خطرناکترین حالت هزینه هدر رفته، زمانی اتفاق میافتد که زمان، پول، انرژی یا عشق زیادی را صرف چیزی کرده باشیم. بعد از آن حتی اگر بدانیم که شکست میخوریم، بازهم ادامه میدهیم. هرچه بیشتر سرمایهگذاری کرده باشیم، بیشتر ادامه میدهیم و در نتیجه هزینه هدر رفته بیشتری هم میدهیم. برای اینکه منطقی تصمیمگیری کنید، باید هزینههایی که تا امروز کردهاید را فراموش کنید. مهم نیست که تا کجای کتاب خواندی، ترم چند دانشگاه هستی یا چقدر پول برای سهام دادهای، اگر ارزیابیهایت از آینده سودی را نشان نمیدهد، آن را رها کن و هزینه کمتری بده.
خطای تقابل
نوشیدنی مجانی را قبول نکن
در گذشته، اجدادمان وقتی گوزنی شکار میکردند، آن را با دیگران به اشتراک میگذاشتند، چون این کار باعث میشد دیگران به او احساس دین کرده و در روزهای بعد آنها هم شکارشان را با او سهیم شوند. این روش در گذشته به زنده بودن کمک میکرد اما امروزه تقابل، تبدیل به نوعی انتقام از خود شده است. وقتی یک از فروشنده با لبخند به شما قهوه تعارف میکند و پولی بابت آن نمیگیرد، به شما احساس عذاب وجدان میدهد تا محصولش را بخرید، حتی اگر آن را اصلا دوست نداشته باشید. روانشناسی به نام رابرت چالدینی، موضوع تقابل را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده که افراد وقتی چیزی را از دیگران دریافت میکنند، نسبت به آن احساس دین میکنند. بنابراین دفعه بعد که کسی خواست چیزی را به رایگان تست کنی، سریع آن را رد کن تا بتوانی درست تصمیم بگیری.
خطای تایید (قسمت اول)
مراقب «استثناها» باش
خطای تایید یعنی اطلاعات جدیدی که دریافت میکنیم را براساس باورها و اعتقاداتمان تفسیر کنیم و تمام شواهد متصاد با آنها را رد کنیم یا نادیده بگیریم. تیمی را در نظر بگیرید که دائم موفقیتهایش را جشن میگیرد و نشانههایی که میگوید در آینده شکست میخورند را استثناء مینامند و آن را فراموش میکنند. اما حقایق با نادیده گرفتن از بین نمیروند. بنابراین دائم خودت را زیر سوال ببر. اگر یک دنباله عددی به شکل ۲،۴،۶ را داشتی، یادت باشد که عدد بعدی الزاما ۸ نیست. این همان خطای تایید است و برای اینکه دچارش نشوی باید به دنبال تناقضها و استثناها باشی.
خطای تایید (قسمت دوم)
جگرگوشههای خودت را بکش
ما در زندگی در مورد همه چیز، باورهایی ایجاد میکنیم. اگر باور داشته باشی که همه مردم خوب هستند، هر روز شواهدی برای تایید آن پیدا میکنی و اگر یک روز نظرت را کاملا تغییر دهی، شواهد هم کاملا برعکس میشوند. اقتصاددانها و نویسندگان از کسانی هستند که از این خطاها به نفع خود استفاده میکنند. مثلا میگویند «مراقبه باعث شادی در زندگی است» یا «طلا در ماههای آینده گران میشود» و ذهن شما تمام شواهد مخالف را حذف میکند. یک منتقد ادبی شعری به نام «جگر گوشهات را بکش» دارد که به نویسندگان میگوید: «جملات اضافی را حذف کنید، حتی اگر آنها برایتان عزیز هستند.» این راهکار برای همه ما کاربرد دارد. برای اینکه در دام خطای تایید نیفتید، باورهایتان را بنویسید و برای هر کدام شواهدی متناقص پیدا کنید. خلاص شدن از شر عقایدی که مثل دوستان قدیمی هستند شاید سخت باشد اما ضروریست.
خطای مرجعیت
تسلیم مرجعیت نشو
مراجع مانعی برای شفافاندیشی هستند. برای اینکه خطرات مرجعیت را بهتر درک کنید، خطوط هوایی را در نظر بگیرید. در گذشته خلبان مانند پادشاه هواپیما بود و اگر در طول پرواز مشکلی پیش میآمد که کمک خلبان متوجه میشد، از روی ادب یا ترس جرات نداشت چیزی به خلبان بگوید یا او قبول نمیکرد. همین باعث حادثههای زیادی شده بود. در نهایت، سازمان بینالمللی هوانوردی با فرهنگسازی و ایجاد مکالمههای دوستانه بین خلبان و اعضای کابین، این خطا را از بین برد اما در زندگی ما هنوز وجود دارد. مرجعیتها معمولا دنبال جلب توجهاند و همیشه راهی پیدا میکنند تا وجهه خود را تقویت کنند. مثلا پزشکان لباس سفید میپوشند یا مدیران کت و شلوار میپوشند و جامعه هم به همان میزان از آنها تبعیت میکند. بنابراین هر وقت میخواهی تصمیمی بگیری، به این فکر کن چه مراجعی ممکن است روی استدلالهایت اثر گذاشته باشند؟ وقتی در واقعیت به یکی از آنها برخوردی در برابرش مقاومت کن.
اثر مقایسهای
دوستان سوپرمدل خود را رها کن
اثر مقایسهای میکوید که اگر ما چیزی داشته باشیم که زشت یا کوچک باشد، آنچه که نداریم را بزرگ و ارزشمندتر تصور میکنیم. مثلا یک سرمایهگذار والاستریت یکبار گفت: «این سهام را باید بخری چون قیمت امروز آن، نصف قیمت روزهای اوجش است.» او در دام اثر مقایسهای افتاده بود چون حقیقت این است که ارزش سهام به این است که آیا فردا رشد دارد یا نه. از اینکه ارزش پولمان را به واسطه تورم از دست میدهیم ناراحتیم اما متوجه پولی که بابت مالیات میدهیم نیستیم. یا سوپر مدلهایی که معنی زیبایی را تغییر دادهاند و افراد دائم خودشان را با آنها مقایسه میکنند تا ببینند زیبا هستند یا نه. اثر مقایسهای تصوری متداول اما غلط است. وقتی با مقایسه روبرو میشویم واکنشمان هم تغییر میکند و بسیار سرع میشود. بدون آنکه متوجه متوجه تغییرات واقعی شده باشیم.