میکروکتاب
    
    

    

    
    
    

هنر خوب زیستن

خرید اشتراک دانلود اپلیکیشن
Unknown

فصل اول

چطور باخت را به بُرد تبدیل کنیم

 

۱. حسابداری ذهنی

ما در دنیایی از تفسیرها و برداشت‌ها زندگی می‌کنیم. زمانی که در یک بزرگراه در حال رانندگی بودم به دوربین‌های کنترل سرعت توجهی نمی‌کردم و وقتی به خودم می‌آمدم که جریمه شده بودم. روزهای دیگر هم جریمه می‌شدم. در زوریخ پیدا کردن جای پارک سخت است و من در قسمت پارک ممنوع، ماشینم را پارک می‌کردم. طبق معمول جریمه هم می‌شدم.

توجیه کردن کار اشتباه، باعث می‌شود تا فرد، یک احمق جلوه کند، بنابراین حرف زدن با افسر راهنمایی و رانندگی چیزی را تغییر نمی‌داد. چیزی که باید تغییر می‌کرد، برداشت‌ها و تفسیرهای من از یک اتفاق بود. من از یک فرمول خاص برای پرداخت جریمه‌های رانندگی استفاده می‌کنم. سالانه مبلغی را برای خیریه کنار می‌گذارم و از آن جریمه‌های خودم را پرداخت می‌کنم. به این کار حسابداری ذهنی می‌گویند. به طور ساده‌تر، یعنی من رفتار متفاوتی، با پول مشخصی دارم که قرار بود شرایط سخت را تبدیل به یک فرصت برای من کند. حالا وقتی جریمه‌های خود را پرداخت می‌کنم ناراحت نیستم.

ما برای پرداخت‌های مختلفی که انجام می‌دهیم به یک بی‌خیالی ذهنی نیاز داریم. برای اینکه ذهنمان از صورت حساب‌های مختلف آزاد باشد و بتوانیم از کاری که می‌کنیم لذت ببریم باید از تکنیک پیش‌شرط استفاده کنیم. یعنی اول حساب کنیم و بعد لذت ببریم.

صورت حساب هتل می‌تواند مثال خوبی باشد. برای اینکه شیرینی سفر و اقامت شما تلخ نشود اول، همه‌ صورت حساب‌های هتل را پرداخت کنید و بعد فقط از سفر خود لذت ببرید. به این ترتیب شما دیگر مدام نگران پولی که باید پرداخت کنید، نیستید.

سعی کنید برای هیچ چیزی در زندگی، عصبانی نشوید. حتی وقتی در ترافیک‌ سنگین اتوبان‌های بزرگ گیر می‌کنید، تفسیر خاص خود را برای بهتر کردن وضعیت طراحی کنید. این بستگی به شما دارد که چه برداشتی از اتفاقات خسته کننده‌ زندگی خود داشته باشید. تکنیک حسابداری ذهنی می‌تواند برای اتفاقات ساده‌ زندگی هم مورد استفاده قرار گیرد. با حسابداری ذهنی می‌توانید هر باختی را به بُرد تبدیل کنید.

 

۲. هنر ظریف تصحیح

«چرا آمادگی خود را دست بالا می‌گیریم؟»

شاید فکر می‌کنید که یک هواپیما همیشه در یک خط بسیار صاف حرکت می‌کند و از مسیر خود منحرف نمی‌شود. اما اشتباه می‌کنید. هواپیماها دائم از مسیر خود منحرف می‌شوند و این مهارت خلبان است که بارها و بارها آن را به مسیر اصلی خود برمی‌گرداند.

این قضیه در مورد زندگی همه ما صدق می‌کند. ما دوست داریم هر چیزی که در زندگی‌مان رخ می‌دهد همیشه پایدار باشد، مثل ثبات در تحصیل، کار، ازدواج و... اما هرگز این اتفاق رخ نمی‌دهد. زندگی ما مانند یک هواپیماست و دائم از مسیر اصلی خود منحرف می‌شود. این ما هستیم که باید مدام به دنبال تصحیح، بازبینی و تعادل باشیم. ارتباط ما با بخش‌های مختلف زندگی نیازمند تغذیه است. هیچ وقت همه چیز طبق نقشه از پیش تعیین شده پیش نمی‌رود. برای همین باید بخش‌هایی را به آن اضافه و قسمت‌هایی را حذف کنیم، در غیر این صورت سقوط حتمی است.

آیزنهاور، سخن جالبی در این خصوص دارد و می‌گوید: «برنامه چیز مهمی نیست، مهم‌ترین چیز برنامه‌ریزی است». یعنی به جای اینکه به دنبال یک نقشه و برنامه ثابت باشیم، باید بتوانیم متناسب با هر شرایطی برنامه‌ریزی تازه‌ای انجام دهیم و انعطاف‌پذیر باشیم.

همانطور که قانون اساسی کشورها مورد تغییر و بازنگری قرار می‌گیرد، برنامه‌ریزی و نقشه‌های از پیش تعیین شده توسط شما هم می‌تواند تغییر کند. نباید در مقابل اصلاح هر چیزی مقاومت کنیم. وقتی بتوانیم خودمان را وادار کنیم تا طبق یک مسیر مشخص پیش نرویم، می‌توانیم به راحتی هر چیزی را اصلاح کنیم. هنر ظریف تصحیح، به شما کمک می‌کند تا هر چیزی را با ظرافت تغییر دهید.

 

۳. میثاق

«انعطاف‌ناپذیری به مثابه یک ترفند»

شما چه دیدگاهی نسبت به میثاق دارید؟ چقدر از زندگی خود را با میثاق پیش می‌برید؟ کریستنسن، پروفسور دانشگاه هاروارد، ادعا دارد که زندگی‌اش را براساس مفهومی به نام میثاق پیش می‌برد. او با خود عهد بسته که آخر هفته‌ها کار نکند تا بتواند بیشتر در کنار خانواده باشد. اما گاهی مجبور می‌شد ۳ صبح سر کار برود و زودتر از دیگران کارش را شروع کند. او شنیده بود که تعدادی از مدیران به دلیل اینکه فقط روی کار تمرکز کرده‌اند، بخش مهم زندگی خود یعنی خانواده‌شان را از دست دادند. او نمی‌خواست این اتفاق برایش رخ دهد. بنابراین این عهد را با خود بست که بخش مهمی از زندگی خود را به خانواده اختصاص دهد.

میثاقی که برای خود می‌بندید باید خیلی محکم باشد. با اینکه انعطاف‌پذیری یک امتیاز مهم محسوب می‌شود، اما گاهی مثل یک دام خطرناک است. کریستنسن این مورد را ثابت کرد که برای رسیدن به اهداف خود باید گاهی انعطاف‌ناپذیر باشیم. برای اینکه پی ببرید انعطاف‌ناپذیری چقدر ارزشمند است دو دلیل وجود دارد:

۱. وقتی شما با خودتان میثاقی می‌بندید، دیگر لازم نیست مدام تصمیم‌گیری‌های مختلف انجام دهید. این امر خستگی ناشی از تصمیم‌گیری را از شما دور می‌کند و کمک می‌کند تا انرژی ذهنی خود را حفظ کنید.

۲. با مشخص کردن یک موضع خاص برای خود، از آسیب دیگران هم در امان خواهید بود. با ارسال پیامی خاص به دیگران در مورد موضع مشخصی که دارید، به آن‌ها می‌فهمانید که به تصمیم خود پایبندید. اینگونه در مقابل دیگران ارزشمندتر و موفق‌تر عمل می‌کنید و آن‌ها به تصمیمات شما احترام بیشتری می‌گذارند. بنابراین با خود میثاقی ببندید تا بتوانید هر چه سریعتر به اهداف خود برسید.

 

۴. تفکر جعبه سیاه

«واقعیت به احساسات شما اهمیت نمی‌دهد»

کامت وات، از نخستین هواپیماهای تجاری در دنیا بود. این هواپیما دچار سوانح عجیبی شد. بارها سقوط کرد و در هوا متلاشی شد. متخصصان با بررسی‌های زیاد فهمیدند که شکاف‌های باریک موجود در پنجره‌ها علت اصلی این اتفاق است. پنجره‌های بیضی شکل در هواپیماهای امروزی به دلیل همین کشفِ متخصصان است. در واقع اشتباهات کوچک در صنعت هواپیمایی باعث می‌شود مشکلات غیرقابل جبرانی رخ دهد. از طرفی تنها صنعتی که در دنیا به این اشتباهات بسیار کوچک اهمیت می‌دهد، صنعت هوانوردی است.

در مورد انسان‌ها چطور؟ آیا انسان‌ها هم به همین اندازه به اشتباهات و مشکلات بسیار کوچک اهمیت می‌دهند؟ متاسفانه این اتفاق نمی‌افتد. انسان‌ها به جای درست کردن مشکل، سعی می‌کنند توجه خودشان را به جنبه‌های دیگر جلب کنند. شاید فکر می‌کنند که با این روش هر مشکلی حل خواهد شد، اما اینطور نیست.

برای مشکلات اهمیتی ندارد که شما به آن‌ها توجه می‌کنید یا نه. تا زمانی که آنها را حل نکنید، همچنان وجود خواهند داشت. فرار از مشکلات نمی‌تواند آن‌ها را ناپدید کند. اما متاسفانه این رفتاری است که اکثر انسان‌ها آن را تکرار می‌کنند. کاری که شما باید بکنید پذیرش شکست‌ها و تغییرات است. باید با واقعیت خودتان روبه‌رو شوید. شاید شما در زمینه‌ای توانایی ندارید یا استعداد شما در چیز دیگری است. وقتی بتوانید حقیقت را در مورد خود بفهمید موفقیت بیشتری را به دست می‌آورید.

همانطور که جعبه سیاه برای هواپیماها ضروری است و باعث حفظ اطلاعات ارزشمند در هر شرایطی می‌شود، برای شما هم مهم است یک جعبه سیاه برای خود بسازید. لازم نیست ضد ضربه باشد، یک دفترچه یادداشت برای شما حکم همان جعبه سیاه را دارد. در این جعبه سیاه مطالب مهم و ارزشمند را یادداشت کنید، فکرها، فرضیه‌ها، علاقمندی‌ها و...، هر زمانی که دچار مشکل شدید آن‌ها را آنالیز کنید و اینگونه از اشتباهات بعدی جلوگیری خواهید کرد.

بنابراین بهترین راه برای اینکه بتوانید از بروز مشکلات بیشتر در زندگی جلوگیری کنید، این است که واقعیت‌های زندگی‌تان را بپذیرید و خودتان را بهتر بشناسید. باید باور کنید که رها کردن واقعیت‌ها و مشکلات زندگی، آن را خود به خود حل نمی‌کند. باید پیش بروید و از واقعیت‌های زندگی فرار نکنید. این تنها راه‌حل رفع هر مشکلی است.

 

۵. ضد بهره‌وری

«چرا صرفه‌جویی کنند‌گان در زمان، اغلب هدردهندگان زمان هستند؟»

چقدر در طول روز وقت خود را صرف چک کردن ایمیل و بررسی اطلاعات می‌کنید. شاید شما این تصور را داشته باشید که فقط یک ایمیل ساده را چک می‌کنید، اما باید در کنار آن هزاران اسپم و پیام‌های بی‌ربط را هم مورد توجه قرار دهید و این علاوه‌بر پولی است که باید بابت اینترنت و برق بپردازید.

بسیاری از پیشرفت‌هایی که در عصر دیجیتال و اینترنت وجود دارند، از بهره‌وری ما جلوگیری می‌کنند و اجازه نمی‌دهند بسیاری از کارها را خودمان انجام دهیم. شاید سرعت کارها را بالا می‌برند اما بهره‌وری ما را کاهش می‌دهند و نمی‌گذارند تا از ذهن و انرژی‌های درونی خود استفاده کنیم. ما گرفتار انبوهی از اطلاعات هستیم که حقیقتا به همه‌ آن‌ها نیازی هم نداریم. خود این عامل باعث می‌شود تا زمان بسیار زیادی را از دست بدهیم.

مثلا لامپ‌هایی که با کنترل ما و با کمک نرم‌افزارها خاموش و روشن می‌شوند، می‌تواند یک نمونه از ضد بهره‌وری به حساب آید. وقتی خودمان می‌توانیم لامپ اتاقمان را خاموش کنیم چرا باید از برنامه‌های مختلف برای خاموش کردن لامپ استفاده کنیم. چرا باید دائم به اینترنت وصل شویم و برنامه‌های ویژه برای آن را دائم به روز کنیم، از طرفی این لامپ‌ها به راحتی هک می‌شوند. وقتی لامپ عادی اتاقمان هیچ کدام از این مشکلات را برای ما ایجاد نمی‌کند، دلیلی ندارد سراغ برنامه‌های مختلف برویم که نقطه مقابل بهره‌وری ما است.

فناوری برای ما ایجاد شده تا بتوانیم رو به سوی آینده حرکت کنیم و زندگی راحتی داشته باشیم. اما حالا تبدیل به عامل مهم ضد بهره‌وری برای ما شده است. پس برای خوب زیستن چه کاری را باید انجام دهیم؟ هر وقت با پدیده‌ای جدید در دنیای دیجیتال آشنا شدید، اول بررسی کنید که باعث تغییری در وضعیت شما خواهد شد یا بدون آن هم می‌توانید کار کنید. وقتی این موضوع را فهمیدید که برای شما فایده‌ای ندارد، از قدرت مغزتان استفاده کنید تا بهره‌وری‌تان هم افزایش یابد.

 

۶. هنر منفی خوب زیستن

«کار نادرستی انجام نده، کار درست خودش اتفاق می‌افتد»

گاهی اوقات ما به هنر منفی خوب زیستن هم احتیاج داریم. یعنی اگر فقط بخواهیم روی جنبه‌ها و نکات مثبت هر چیزی فکر کنیم، شاید ابعاد بسیاری از مسائل از نظر ما پنهان بماند. مثلا وقتی بتوانیم بفهمیم که چه عواملی تاثیر منفی قابل توجهی روی زندگی ما دارند، می‌توانیم بهتر از آن‌ها جلوگیری کنیم تا وقتی که بفهمیم مثلا چه عواملی ما را شاد می‌کنند! با بررسی این موضوعات می‌توانید هر نوع سراشیبی را از زندگی خود حذف کنید.

همانطور که چارلی مانگر می‌گوید: «به جای تلاش برای زرنگ بودن، تنها سعی کنیم که احمق نباشیم».

در واقع بزرگترین راهی که بتوانیم خوب زندگی کنیم این است که موارد منفی زیادی را از زندگی خود حذف کنیم. به این ترتیب، موارد مثبت جای خود را به موارد منفی می‌دهند. بنابراین گاهی توجه به هنر منفی خوب زیستن هم می‌تواند به ما کمک کند که واقعا خوب زندگی کنیم.