مقدمه
سال ۲۰۰۹ در یک برنامه ۴ روزه نبوغ فکری برای کارآفرینان شرکت کردم. این برنامه در جزیرهای بسیار زیبا برگزار میشد. یک روز صبح بعد از اینکه جلسه پایان یافت بیرون رفتم تا کمی هوا عوض کنم. همه چیز زیبا به نظر میرسید به همین دلیل گوشی موبایلم را بیرون آوردم و به پیامهای تیمم گوش دادم. من کاملا غرق در گوشی بودم که خانمی به من نزدیک شد و سوال کرد: «دیروز و امروز شما را دیدم که حسابی مشغول کار کردن با گوشی خود بودید. حتما سرتان خیلی شلوغ است و به سختی کار میکنید. به من بگویید که امروز چه چیزی روز شما را بهتر خواهد کرد؟»
به او گفتم: «از شما ممنونم. اما در حال حاضر روز من بسیار عالی است و چیزی نیاز ندارم که بخواهد امروز را بهتر کند.» به نظر میرسید که آن خانم گیج شده باشد. از او پرسیدم: «چون در این ساحل زیبا من را مشغول کار با گوشی دیدید باعث شد که چنین سوالی بپرسید؟» او جواب داد: «همینطور است.»
من در ساحل زیبا غرق در گوشی خود شده بودم و درک میکردم که چرا آن خانم فکر میکرد که باید از کارم فاصله بگیرم. حقیقت نیز همین است. زمانی لازم بود که کمی از کارم فاصله بگیرم. زمانی بود که زندگی شخصی و کاری من از هم جدا بودند، اما حالا اینگونه نیست.
به آن خانم گفتم: «من شما را کاملا درک میکنم. اما باید بدانید که در حال کار کردن نیستم. من با تیمم در ارتباطم، تیم کاری من آنقدر انرژیبخش هستند که احساس نمیکنم در حال کار کردن هستم. وقتی با تیمم ارتباط برقرار میکنم انگار در حال صحبت با دوستانم هستم.»
ادامه دادم: «این را یک تلفن نمیدانم بلکه آن را درگاه عشق تلقی میکنم. من در حال انجام کاری هستم که دوست دارم. همچنین با انسانهایی در ارتباط هستم که دوستشان دارم. عاشق نوشتن هستم و دوست دارم چیزهای زیبا را با انسانهایی که دوست دارم به اشتراک بگذارم. با همین گوشی چیزهای جذابی برای کسانی که دوست دارم به اشتراک میگذارم. ارتباط من با همه کسانی که دوستشان دارم عمیق است و آیفونم این ارتباط را قطع نکرده است.»
به آن خانم گفتم: «وقتی در حال انجام کاری هستید که آن را دوست دارید، دیگر یک روز هم نیاز نیست کار کنید؛ بنابراین از شما و نگرانیتان سپاسگزارم اما این انتخاب من است که اینجا بنشینم و همین کاری که مشغولش هستم را انجام دهم.»
آن خانم گفت: «امروز من چیز تازهای یاد گرفتم.»
این را بدانید که هر کسی میتواند اینگونه باشد. اما افراد بسیاری برای این کار باید چارچوب ذهنی خود را انجام دهند و این کتاب میتواند به آنها کمک کند. اما در ابتدا باید باور داشته باشید که میتوانید زندگی مورد علاقه خود را بسازید که در آن وقتی کار میکنید احساس کنید که کار نمیکنید. این کتاب شما را به این درجه میرساند.
این کتاب به شما کمک میکند که از افسانه سختکوشی فراتر بروید و در سطح بالاتری از بهرهوری در کار قرار بگیرید که در آنجا به وضعیت بالاتری از آگاهی خواهید رسید. به این ترتیب در کنار آنکه تاثیر میگذارید میتوانید بدون زحمت، به آرامی و رو به جلو حرکت کنید. در این حالت شما متوجه میشوید که دو وضعیت زیبای انسان بودن را با یکدیگر ترکیب کردهاید که من چنین ترکیبی را بودا و کله خراب نامگذاری میکنم.
من در طول عمرم انسانهای مختلفی را ملاقات کردم، از میلیاردرها گرفته تا معلمهای معنوی در کوههای چین. در این دیدارها به این کشف رسیدم که انسانهای فوقالعاده واقعا سخت کار نمیکنند، بلکه روی تغذیه حالتهای خاص درونی خودشان و هویتهایی تمرکز دارند که اجازه میدهد زندگی برای آنها بدون اینکه زحمت زیادی بکشند، شکوفا شود.
حالا زمان آن فرا رسیده است که کار مهمی انجام دهید. باید قدرت و جادوی درونی خود را پیدا کنید تا روش عملکرد شما در کارتان را متحول کند و در نتیجه باعث شوید که حتی برای اطرافیانتان هم الهامبخش شوید. اگر به اطراف نگاه میکنید تا مسئولیت خود را به کسی بسپارید، حالا زمان آن رسیده که با خودِ بزرگ و قدرتمند خودتان ارتباط برقرار کنید. ببینید که فرد پیشگام شما چه کسی است، یکی را برگزینید و هویت ویژه خودتان را بسازید.
وقت آن رسیده که از خودتان بپرسید میخواهید چه رهبری باشید و در این زندگی چه چیزی را تجربه کنید؟ میخواهید چه میراثی برای فرزندان خود به جای بگذارید تا از شما یاد کنند؟ حال وقت آن رسیده که با یکدیگر متحد شویم و کار را برای خود راحت کنیم.