میکروکتاب
    
    

    

    
    
    

ایده ماندگار

خرید اشتراک دانلود اپلیکیشن
Unknown

مقدمه

آنچه ماندگار می‌شود

 

به این داستان خوب دقت کنید. مردی قرار بود برای یک جلسه کاری به یکی از ایالت‌های آمریکا سفر کند. از قضا این مرد دوست یکی از دوستان ماست. او در فرودگاه منتظر بود تا زمان پروازش برسد. کمی بعد مردی به او نزدیک می‌شود و از او می‌خواهد تا با هم گپ بزنند و یک فنجان قهوه بنوشند.

کمی بعد مرد غریبه با دو فنجان قهوه به سمت فرد مورد نظر برمی‌گردد. بعد از نوشیدن قهوه‌ای که مرد غریبه برایش آورد، متوجه می‌شود در یک وان حمام قرار دارد. آب سرد است و در کنار وان یک موبایل و یک یادداشت قرار دارد با این عنوان که: «تکان نخور، فقط به ۹۱۱ زنگ بزن».

مرد که حسابی ترسیده بود به شماره زنگ می‌زند و می‌گوید که در وان سردی قرار دارد که همه جا را خون گرفته است. مسئولی که پشت خط است از او سوال می‌کند:

«ببینم میله‌ای از پشت کمرتون بیرون زده؟» «آره، خدای من این چیه دیگه»! «نگران نباشید، کلیه شما رو دزدیدند، فقط از جاتون تکون نخورید، اورژانس داره می‌رسه».

اگر این داستان را از هر کسی بشنوید، به محض شروع کردن، انگار می‌دانید که قرار است فرد تعریف کننده چه داستانی را برایتان بازگو کند. این قبیل داستان‌ها از جذابیت خوبی برخوردار هستند و به همین دلیل در ذهن مخاطب ماندگار می‌شوند. نهایت فایده‌ای که این نوع از داستان‌ها دارد این است که شما از دست غریبه‌ها هیچ نوشیدنی را قبول نمی‌کنید.

اما اگر یک داستان در مورد اعلامیه‌ یک سازمان غیرانتفاعی بشنوید، احتمالا هرگز آن را به خاطر نمی‌سپارید. اینجا مشخص می‌شود که اگر طبیعت هر داستانی گیرا و جذاب باشد در ذهن می‌ماند در غیر این صورت به راحتی آن را فراموش خواهید کرد.

اینجا ما یک سوال مهم داریم: ایده‌های جذاب متولد شده‌اند یا اینکه جالب، ساخته می‌شوند؟

بسیاری از افراد نمی‌دانند که ایده چیست و چگونه باید آن را پرورش داد تا در ذهن همه ماندگار شود. هر چقدر هم تلاش کنیم باز هم داستان‌هایی مانند «داستان کلیه» طرفداران زیادی دارد، در حالی که اصلا معلوم نیست چه کسی آن را ساخته و منبع آن چیست!