مقدمه
داستان از نهم سپتامبر ۲۰۰۴ شروع شد. زمانی که همه زندگیام در تاریکی فرورفته بود، دخترم کتابی بسیار قدیمی به من داد تا بخوانم. وقتی مشغول مطالعه شدم، دری تازه به روی دنیای تاریکم باز شد و به رازی پی بردم که هیچ وقت از وجودش آگاهی نداشتم.
این کتاب باعث شد تا من با دید دیگری به دنیا نگاه کنم. همیشه فکر میکردم اتفاقات زندگیام بدون دخالت من رخ میدهند و باورم بر این بود که هیچ نقشی در این رویدادها نداشتم. اما فهمیدم که عمری را در اشتباه به سر میبردم.
تصمیم گرفتم که دانستههای خود را با دیگران به اشتراک بگذارم و به همین دلیل کتاب «راز» و معجزه را منتشر کردم. البته فیلم راز نقش موثری در معرفی این قانون داشت، اما من میخواستم که ابعاد بیشتری از قانون راز، یعنی قدرت را به شما بیاموزم.
فراموش نکنید که شما شایسته بهترینها در زندگی هستید و میتوانید به هر چیزی که میخواهید برسید. شایستگی در هر چیزی وجود دارد. مثلا اگر دوست داری کسبوکاری برای خودت داشته باشی، بدان که شایسته آن هستی. اگر همیشه به دنبال داشتن بهترین روابط هستی، بدان که شایستگی آن را داری و هیچ چیزی نمیتواند این شایستگی را از تو بگیرد. شایستگی نشان میدهد که تو لیاقت این را داری که به چیزهایی که علاقهمند هستی، دست پیدا کنی. یادت باشد که اگر به دنیا آمدی به این معناست که باید زندگی کنی، نه اینکه بجنگی. تو خلق نشدهای که سختی بکشی، ناراحت باشی و از اهدافت فاصله بگیری. تو خلق شدی تا به معنای واقعی کلمه، لذت ببری و زندگی کنی. بین تو و چیزی که به آن علاقه داری، فاصله کمی وجود دارد، چرا که قدرت رسیدن به خواستههایت درونت نهادینه شده است، فقط باید آنها را به کار بگیری.