مقدمه
لوسی (Lucy) زنی بسیار زیبا و جوان بود. این طور به نظر میرسید که همه چیز همانطوری که میخواهد پیش میرود. در خانوادهای بزرگ شده بود که همه اعضای آن به هم عشق میورزیدند. ما بعد از یک مراسم دعا یکدیگر را ملاقات کردیم. رفتار او بسیار دوستانه بود و شخصیت بسیار خوبی داشت. با خودم گفتم اگر در دنیا یک انسان شاد وجود داشته باشد، قطعا لوسی است.
اما خیلی زود فهمیدم که اینطور نیست. در واقع لوسی اصلا از زندگی خود خوشحال نبود و به شدت احساس تنهایی میکرد. لوسی خودش را دست کم میگرفت و به نظرش مردم دنیا از او با استعدادتر بودند. او در مورد خودش افکار منفی و ناراحت کنندهای داشت و مدام به خودش میگفت: «من زشت هستم، من بدشانسم، من نمیتوانم چیز جدیدی بیاموزم، من همیشه احساس خستگی میکنم.» ۵ دقیقه با او حرف زدم و متوجه شدم چیزی مانع رشد او شده است. لوسی مدام میگفت «من چنین و چنان هستم.» هر چیزی که بین این دو کلمه “من” و “هستم”، بیاید تعیین میکند که شما چه نوع زندگی خواهید داشت.
تمام «هستمهایی» که از دهان شما بیرون میآیند، یا موجب موفقیت میشوند یا زمینههای شکستتان را فراهم میکنند. در همه ساعتهای زندگی، قدرت «من چنین و چنان هستم» در حال فعالیت است. با کوچکترین اشتباهی خود را با «من چنین هستمهای منفی» بمباران میکنید و اصلا متوجه نیستید که این کار چه تاثیر وحشتناکی روی آینده میگذارد. با گفتن اینکه شما چه هستید و نیستید، آنها را به سمت خود جذب میکنید.
اما نگران نباشید. شما بین «من» و «هستم» حق انتخاب دارید. حتی اگر حال خوشی ندارید و اوضاع آنطور که میخواهید پیش نمیرود، در مورد خودتان از جملات مثبت استفاده کنید. زمانی که در مورد خودتان مثبت حرف میزنید، خداوند بزرگ نعمتهای خود را به سمت شما هدایت میکند. به کار بردن جملات مثبت در حق خودتان، هیچ هزینهای برایتان ندارد.