مقدمه
چقدر در زندگی خود به رخدادهای معنادار باور دارید؟ دوستم روزانا (Rozana) یک مهمانی برگزار کرده بود و من هم به آن مهمانی دعوت شده بودم. روزانا به من گفت: «در این مهمانی شخصی حضور دارد که باید برای یک بار هم که شده با او ملاقاتی داشته باشی.» مقاومت نکردم و او مرا به سمت آن شخص برد.
پشت میز، زنی با نگاهی نافذ نشسته بود. شروع به صحبت با او کردم. در طول مدتی که با هم حرف میزدیم، او در مورد موضوعاتی صحبت میکرد که فقط خودم از آنها اطلاع داشتم. انگار این زن همه چیز را میدانست. صحبتهای ما زیاد طول نکشید اما در همین مدت کوتاه احساس آرامش فوقالعادهای به من دست داد. در زندگیام آرزو داشتم که لورا دی را ملاقات کنم که این فرصت به من دست داد چون آن زن همان لورا دی بود. در آن لحظات کوتاه احساس میکردم هر چیزی که میخواستم را دارم.
ارتباطم با لورا بیشتر شد و او در زمینه فیلمسازی به من کمک کرد. به نوعی لورا مشاور من در این عرصه شد. در مدتی که با هم کار کردیم، چیزهای زیادی از او آموختم. لورا کمی در مورد زندگی شخصی خودش اطلاعاتی به من میداد و من هم آنها را یادداشت میکردم. زمانی که میخواستم برای کتاب او مقدمه بنویسیم به ذهنم رسید که سراغ دست نوشتههایم از زمانی که با هم کار میکردیم و حرف میزدیم، بروم. میخواهم بدانید که لورا باعث شد تا من خودم را باور کنم و به شهود قلبیام ایمان بیاورم. شهود قلبی از درون شما سرچشمه میگیرد و به شما کمک میکند تا بتوانید در هر شرایطی بهترین تصمیمات را بگیرید. قبل از اینکه بدانید شهود و ایمان قبلی چیست، باید ببینید که آیا میخواهید به آن و البته خودتان باور داشته باشید یا نه؟
لورا در زمینه آموزش به مردم خود را متعهد میداند. او در این کتاب چگونگی عملکرد الهام قلبی را یاد میدهد و به شما کمک میکند با استفاده از آن به قدرت شخصی خود پی ببرید. از سفری که میخواهید برای شناخت نیروی الهام درونی خود طی کنید، لذت ببرید و این میکروکتاب را مانند یک نقشه راهنما برای خودتان قلمداد کنید تا همواره در مسیر درست قرار داشته باشید.
- مقدمه از دمی مور (Demi Moore)