مقدمه
تمام رازها در سیلیکونولی مربوط به بیل کمپل است. او آنقدر تاثیرگذار بود که استیو جابز سعی میکرد وقت زیادی را با او بگذراند. مدتی بود که از بیل خبری به بیرون درز نکرده بود. او با اینکه از کانون توجهات مردم دور بود اما قدرتش را در پشت پرده به خوبی نشان میداد.
تمام توجه من به توان مدیریتی و قدرت بیل کمپل جلب شده بود. تصمیم گرفتم تا در مورد این مدیر لایق تحقیقاتی انجام دهم. شاید بیل از نظر بدنی کمی ضعیف بود اما همیشه سعی میکرد که در مسابقات فوتبال و دو میدانی داوطلب باشد. شاید نمیتوانست از همه موانع ورزشی عبور کند اما تا مرز کبودی جسمی پیش میرفت تا مسئولیتی را که قبول کرده به انتها برساند.
بیشتر موفقیت بیل در زمینه فوتبال بود که باعث شده بود در چند دوره موفقیتهای خوبی به دست آورد. او ابتدا در نیمکت ذخیرهها بود، بعد کاپیتان شد و در آخر هم به عنوان سرمربی فعالیت خود را ادامه داد. در دورانی که بیل مربی فوتبال بود، در زمین، درس زندگی به شاگردانش میداد. معتقد بود که اگر بتوانند در سایر قسمتهای زندگیشان خوب عمل کنند، فوتبال را هم خوب بازی خواهند کرد. شاید بیل مربی خوب و حرفهای نبود، اما همه میدانستند که وقتی توانش را برای کسب و کاری که میخواهد جمع کند، حتما موفق خواهد شد.
وقتی در دنیای کسب و کار توانست به نایب رئیسی بخش بازاریابی اپل و مدیرعامل اینتویت (Intuit) برسد، کسی از این اتفاق مهم تعجب نکرد، چون همه میدانستند که بیل میتواند موفق شود. برای این کتاب گفتگویی با شاگردان و نزدیکان بیل داشتم و بدون استثنا همگی معتقد بودند که بیل زندگیشان را تغییر داده است. در این بین شخصی به نام جاناتان روزنبرگ که به من در نوشتن این کتاب کمک کرد هم از جمله افرادی بود که بیل توانسته بود در زندگیاش تاثیر مثبتی بگذارد. او با قدرت مدیریتی، تجربه، دانش بالا و برقراری روابط حرفهای به یکی از حرفهایترین افراد در سیلیکونولی تبدیل شده بود.
در یک کمپانی، مربی همه چیز است و اگر بتوانیم مانند بیل به این درجه از موفقیت برسیم، آینده شرکت و کارکنان خود را تضمین خواهیم کرد. نتوانستم آنطور که باید با بیل گپوگفتی داشته باشم، اما به لطف شاگردان با وفایش از جمله جاناتان، من این کتاب را به پایان رساندم. اگر شما هم قصد دارید که به یک مدیر برتر تبدیل شوید، توصیه میکنم این میکروکتاب را تا انتها بخوانید.