مقدمه
همیشه به دنبال شنیدن انتقادات از دیگران هستم، چون به من کمک میکند در مسیر درستی قدم بردارم. دوستی به من گفت درسهایی که در زندگی به دیگران میدهم، هرگز کهنه نمیشوند و این توانست انگیزه من را دو برابر کند.
زمانی که تصمیم گرفتم با جیم ران، کتاب دوازده ستون موفقیت را به نگارش درآورم، خوشحال بودم. میدانستم که با فردی کار خواهم کرد که سرشار از تجربه است. او تنها کسی بود که میتوانست حقایق یک زندگی جاودانه را به خوبی آموزش دهد.
جیم ران، در طول عمرش به کشورهای مختلفی سفر کرد تا همه مردم را با دوازده ستون موفقیت آشنا کند. هدفش این بود که نسلهای آینده هم بتوانند از آن بهرهمند شوند.
نمیدانم که چقدر جیم ران را میشناسید، اما از شما خواهش میکنم که این کتاب را تا انتها بخواهید و به گفتههایش عمل کنید. همواره از خود بپرسید که چگونه میتوانید این دوازده ستون را در زندگی خود پیاده سازید.
«کریس وایدنر»
من معمولا در سمینارهای زیادی را شرکت میکنم و به همین دلیل مردم از من سوال میکنند که دلیل سفرهای زیاد من چیست؟ من هم میگویم که میخواهم از خودم یادگاری به جای بگذارم.
فکر کنید که من از این دنیا رفتهام و فردی به صورت اتفاقی کتابی از من را در یک انباری پیدا میکند. بعد از تمیز کردن کتاب، آن را میخواند. جملات کتاب من را با چشمانش نگاه میکند اما در قلب و ذهنش هک میشود. شاید جرقهای باشد تا به سمت تحقق رویاهایش حرکت کند و این چیزی است که من میخواهم.
به همین دلیل با همکاری کریس وایدنر، تصمیم گرفتیم که دوازده ستون موفقیت، که من ۴۰ سال مشغول آموزش آن بودم را به صورت داستانی زیبا درآوریم. من و کریس امیدواریم که شما خواننده گرامی بتوانید این درسها را به خوبی یاد بگیرید و در نهایت میراثی گرانبها از خود به یادگار بگذارید.
«جیم ران»