مقدمه
موفقیت مفهومی جهانی است و به همه ما ارتباط دارد. من میتوانم دمای خورشید را به راحتی تخمین بزنم و اصلا همین موضوع باعث شد که همسرم به من علاقهمند شود. او میگفت: «اینکه تو میتوانی به این سرعت و با این فاصله زیاد از خورشید دمای آن را تشخیص دهی، من را شگفتزده میکند».
این کار برای من راحت است ولی پدر و مادرها دوست دارند بتوانند به فرزندانشان در مورد خورشید و دمای آن اطلاعاتی بدهند، اما اغلب اوقات نمیتوانند. بچهها همیشه سوالات عجیب و غریبی در مورد خورشید از والدین خود میپرسند و والدین هم اغلب میگویند: «خورشید از ما دور است و دمای زیادی دارد». خورشید یک منبع حیاتی است. منبعی که میتواند زندگی ما را روشن و پایدار نگه دارد. اما وقتی که من کودک بودم همیشه برایم سوال بود که چرا والدین و حتی دیگران در مورد این جسم کروی و زندگیبخش، اطلاعات کمی دارند!
من از کودکی در کارگاه پدربزرگم حضور داشتم و هر کاری که میخواستم بدون هیچ نگرانی، انجام میدادم. پیچ و مهره هر چیزی را بیرون میریختم و دوباره آن را سرهمبندی میکردم. پدربزرگ من صاحب یک ناوگان کامیون در دهکده بود و بعد از اینکه کمونیستها آن را تصاحب کردند، او شغلش را تغییر داد و لوازم خانگی مردم دهکده را تعمیر میکرد. پدرم هم به تعمیر ماشینهای خراب مردم میپرداخت و بعد از اینکه همه سر و صورتش سیاه میشد از زیر ماشین بیرون میآمد و ماشین را سالم تحویل میداد.
شاید وجود چنین افرادی در زندگی من باعث شد که راه خودم را به عنوان یک دانشمند دنبال کنم. اما بیشتر از این، فیزیک باعث میشد که بتوانم به کنکاش دنیای اطرافم بپردازم. من به دنبال سوال و جوابم و فیزیک این قدرت را به میداد که حس کنجکاویام را برطرف کنم. «چرا»ها در زندگی من باعث میشود که برای یافتن پاسخ آن، هر روز صبح از خواب بیدارم شوم و به دنبال جواب آن باشم. در حال حاضر هم در بخش مرکز تحقیقات بوستون کار میکنم و کارم این است که ارتباط بین موضوعات پیچیده را پیدا کنم. مثلا به این موضوعات میپردازم که چه تعاملی بین مولکولها و افراد وجود دارد و این ارتباط چه پیامهایی در جامعه به ما نشان میدهد. من عاشق انجام این کار هستم، اینکه بتوانم مسائل مختلف جامعه را با فیزیک و علم اعداد بررسی کنم.
وقتی که بتوانیم از طریق فرمولهای فیزیک به این دست از سوالات پیببریم، به دانشمندان کمک میکنیم که کمتر از ابزارهای نامناسب و بیرحم استفاده کنند. به این ترتیب میتوانستم به سوالاتی که در دوران کودکی ذهن من را به خود مشغول کرده بود، پاسخ مناسبی بدهم. من میتوانستم به صدها سوال در مورد موفقیت و رشد شخصی پاسخ بدهم، درست به همان شکلی که به سوال دمای خورشید چند درجه است، پاسخ میدادم. ظاهرا پاسخ دادن به این سوالات غیرممکن بود، اما میتوانستم این کار را انجام دهم و از آن لذت میبردم.
ما در آزمایشگاه خود به دنبال پیشبینی بودیم. میخواستیم ببینیم که آیا میشود موفقیت یک برنامه تلویزیونی یا یک کتاب را پیشبینی کنیم؟ به دنبال این بودیم که پیشرفتها و پیشبینیهای علم پزشکی را وارد دنیای کسبوکار کنیم. کتابهای موفقیت زیادی را مورد بررسی قرار دادم و متوجه شدم که انسانها میخواهند بدانند دقیقا چه چیزهایی باعث موفقیتشان میشود. موفقیت و شکست بخش جداییناپذیر از زندگی ما است و هر روز به آن فکر میکنیم. من به اعضای آزمایشگاه خودم گفتم که در دنیا به دنبال کشف قوانین کمّی موفقیت باشند.
این احتمال را دادم که در پشت هر موفقیتی مجموعهای از دادهها قرار دارد. برای همین منظور، ما هر داستانی که در پشت آن موفقیتی وجود داشت را بررسی کردیم و از میان کتابها و پژوهشهای بزرگ، دادههای موثری را بیرون کشیدیم. در نتیجه توانستیم به دادههای ارزشمندی دست پیدا کنیم. به دنبال آن هم، گردهمایی مهمی در سال ۲۰۱۳ برگزار کردیم و تعریفی متفاوت از راز موفقیت را به گوش همگان رساندیم.
ما از بین همه این دادهها توانستیم الگوهای تکراری موفقیت انسانی را پیدا کنیم که در همه رشتهها یکسان بود. چون این الگوها برگرفته از یافتههای جهانی بودند، به همین دلیل نام آنها را «قوانین جهانی موفقیت» گذاشتیم. میتوانیم از این قوانین برای نوآفرینیهای آینده خود استفاده کنیم.
کسب موفقیت به معنای وجود یک فرمول مشخص و تعریف شده برای همه نیست. موفقیت شما ارتباط مستقیمی با عملکردها و محیطی که در آن زندگی میکنید و پاداشهایی که به خود میدهید، دارد. اگر از درون احساس کامیابی کنید، در هر زمانی که قرار داشته باشید، به معنای واقعی کلمه پیروز خواهید بود و در جامعه خود به قهرمان تبدیل میشوید. البته موفقیت شما باید روی گروههای جمعی تاثیر بگذارد.
هیچ کس شما را به خاطر موفقیتتان تشویق نمیکند، مگر اینکه مردم واقعا بتوانند تاثیری از آن را در زندگی کاری و شخصی خود به وضوح ببینند. امروزه به لطف گسترش شبکههای اجتماعی ما راحتتر میتوانیم تاثیر موفقیت شما را روی دیگران بررسی کنیم. موفقیت را باید یک پدیده بزرگ و مهم جمعی به حساب آوریم، وقتی بتوانیم به این مفهوم برسیم، تمامی تعاریف قدیمی از موفقیت را دور خواهیم ریخت. ما با علم اعداد و فیزیک این کار را انجام دادیم و مجموعهای جدید از قوانین موفقیت ایجاد کردیم.
این قوانین باعث میشود که عدهای از مشاغل درآمد خوبی داشته باشند و عدهای دیگر در کسبوکارشان شکست بخورد یا به زور بتوانند تا آخر ماه سَر کنند. این قوانین به شما میگوید که چرا برخی با وجود عدم نظم کاری و ایجاد دردسر، ترقی میکنند و برخی با وجود اینکه همیشه در تلاش برای بهتر شدن هستند، هیچ وقت روی موفقیت را نمیبینند. شاید این قوانین را به وضوح نبینیم و برای ما همیشه کاربرد نداشته باشند، اما وقتی که وارد فاز عملیاتی میشوید، میبینید که بدون وجود این قوانین، هیچ حرکتی صورت نخواهد گرفت. به عنوان مثال وقتی قرار باشد پروازی صورت بگیرد، به آیرودینامیک نیاز دارید. هر فعالیتی قانون مخصوص به خودش را دارد. همین قوانین موفقیت که گاهی آن را نادیده و گاهی بیاهمیت میدانیم، زمینهساز موفقیت شما در هر کاری خواهد بود.