فصل اول
کاری را انجام دهید که عاشق آن هستید
«این شجاعت را داشته باشید که به ندای قلبتان گوش دهید و از اشتیاقتان پیروی کنید. آنها میدانند که شما واقعا چه چیزی را دوست دارید.» استیو جابز
از احساساتتان پیروی کنید و کارهایی انجام دهید که به شدت مشتاق آنها هستید. استیو جابز در همه دوران زندگی به کنجکاویاش اعتماد کرد و سعی میکرد پاسخ پرسشهایی را که برایش چالش برانگیز بودند پیدا کند. با انجام این کار او خودش را به یک میلیاردر تبدیل کرد و نوآوریهای فوقالعادهای مانند iPod، iPhone، iMac، Apple Store و iPad را به جهان عرضه کرد.
استیو جابز تنها یک ترم در کالج درس خواند و با بیرون آمدن از آن والدینش را که تمام زندگیشان پول جمع کرده بودند تا او را به کالج بفرستند ناامید کرد. جابز میگوید: «بعد از گذشت ۶ ماه من هیچ چیز ارزشمندی در کالج نمیدیدم. هیچ تصوری نداشتم که میخواهم در زندگی چه کار کنم و نمیتوانستم که بفهمم کالج چگونه میتواند به من کمک کند. من همه پولی را که والدینم در زندگیشان جمع کرده بودند خرج کرده بودم. درنتیجه تصمیم گرفتم کالج را ترک کنم و مطمئن بودم که کار درستی انجام میدهم.»
۱۸ ماه بعد از انصراف، جابز در اتاق دوستانش در خوابگاه و کف زمین میخوابید و در کلاسهایی که فکر میکرد جذاب هستند شرکت میکرد. او در نهایت تصمیم گرفت در یک دورهی خوشنویسی شرکت کند چون به نظرش بسیار جذاب بود. او متوجه شد که در خوشنویسی نقطهها هرگز به هم متصل نمیشوند. سالها بعد هنگامی که مشغول کار روی توسعه کامپیوتر مکینتاش بود، این دورهی خوشنویسی تاثیر خودش را نشان داد، چون مک اولین کامپیوتری بود که میتوانست تایپوگرافیهای فوقالعاده درست کند. جابز با دنبال کردن کنجکاویاش، بین مواردی که هیچکس فکرش را هم نمیکرد، ارتباط ایجاد کرد و آن را به بهترین شکل ارائه کرد.
او می گفت: من خوششانس بودم که زمانی که صنعت کامپیوتر بسیار جوان و بلندپروازانه بود وارد آن شدم. مدارک زیادی در علوم کامپیوتر وجود نداشت، درنتیجه افرادی که وارد حوزهی کامپیوتر شده بودند نابغههایی از حوزهی ریاضیات، فیزیک، موسیقی، جانورشناسی و غیره بودند. آنها عاشق این کار بودند و هیچ کدام برای پول پا در این عرصه نگذاشته بودند.
جابز و استیو وزنیاک که خانهاش یک مایل با خانه پدری جابز فاصله داشت دیدار کرد و با هم دوست شدند. آنها تصمیم گرفتند باهم یک شرکت تاسیس کنند و در نهایت آنها، شرکت کامپیوترهای اپل را ارائه کردند. اما جابز در ۳۰ سالگی توسط مدیرعاملی که خودش برای اداره اپل استخدام کرده بود، اخراج شد. جابز که در انظار عمومی تحقیر شده بود کم کم متوجه شد که واقعا عاشق چه کاری است، او یک شرکت جدید به نام NeXT تاسیس کرد و کار ساخت کامپوترها را از صفر شروع کرد. او همچنین شرکت Pixar که یک استارتاپ سختکوش بود که میخواست به جای استفاده از بازیگران واقعی، با استفاده از کامپیوتر فیلم بسازد، را خرید. همزمان با این اتفاقات در شرکت اپل تغییراتی رخ داد که موجب شد درنهایت جابز، دوباره به شرکت اپل بازگردد و مدیرعامل آن شود.
جالب اینجاست که، مدتی که از اپل اخراج شده بود، خلاقانهترین دوران زندگیاش بود و تا زمان بازگشت به اپل خلاقیتش شکوفا میشد. اپل مجموعهای تولید کرد که هر یک پس از دیگری صنعت دستگاههای الکترونیکی را متحول میکرد. همه این اتفاقات به این دلیل رخ داد که استیو جابز موضوعی را که به او انرژی میداد، پیدا کرده بود و تمام فعالیتهای روزانهاش را صرف آن میکرد. او کاملا متمرکز شده بود تا محصولاتی فوقالعاده تولید کند و بازار هم علاقه زیادی به محصولات او نشان میداد. هنگامی که استیو جابز درباره «سالهای جنونآمیز»، سالهایی که از اپل دور بود، صحبت میکرد همیشه میگفت تنها چیزی که باعث میشد به مسیرش ادامه دهد این بوده که عاشق کاری که انجام میداد بوده است. او به نوآوریهایش در نکست و پیکسار ادامه داد و سخت کار کرد تا هر دو شرکت رشد کنند. درنهایت انگیزه و اشتیاقش این امکان را برای او فراهم کرد تا دوباره به شرکت خودش برگردد و مدیر عامل اپل شود، جایی که به خاطر دستارودهای فوقالعادهای که ایجاد کرد، در دنیای کسبوکار بسیار تحسین شد. ممکن بود جابز خیلی ساده پس از اخراج از اپل کارش را رها کند و به عنوان فردی شکست خورده شناخته شود اما او مقاومت کرد و بار دیگر به اوج رسید. جابز مثالی فوقالعاده برای با قدرت ماندن در راهی است که به آن اعتقاد دارید و دنبال کردن احساساتتان است.
او می گفت: «من هرگز این کار را برای پول انجام ندادم. ثروتمندترین مرد بودن هرگز برای من اهمیتی نداشته است. چیزی که برای من مهم این است که هنگامی که به تختخواب میروم با خودم بگویم امروز کار فوقالعادهای انجام دادهام.»
اشتیاق سوخت احساسی است که چشمانداز شما را فراتر میبرد. این تنها چیزی است که هنگام به چالش کشیده شدن ایدههایتان و زمانی که افراد شما را کوچک میشمارند، همچنان سرپا نگهتان میدارد. هنگامی که هیچ چیز رویای شما را تایید نمیکند اشتیاق سوختی است که در مسیر نگهتان میدارد. اشتیاق شما را از شکست حفظ نمیکند اما اطمینان میدهد که شکست پایان راه نیست. اشتیاقتان را دنبال کنید تا ببینید که جایی که تنها دیوار در برابر شما وجود دارد، جهان دربهایش را به روی شما باز میکند.
استیو وزنیاک در مورد اشتیاق می گوید: «امیدوارم شما نیز به اندازهی من خوششانس باشید. دنیا به نوآوران فوقالعاده احتیاج دارد. شما میتوانید یکی از آنها باشید. اگر عاشق کاری که انجام میدهید باشید و حاضر باشید سختیهای آن را تحمل کنید، مطمئن باشید که به آن دست پیدا میکنید و همهی دقایقی که شبها تنها گذارندهاید و به این فکر کردهای که میخواهید چه چیزی را طراحی کنید و بسازید ارزشش را داشته است. به شما قول میدهم.»