مقدمه
تصور کنید که میتوانستید مثل آب خوردن همه چیز را سریع یاد بگیرید و از همه مهمتر هر چه میخوانید را به یاد آورید. مطمئنا در آن شرایط در زندگیتان تغییرات بزرگی به وجود میآمد. در این کتاب سعی دارم تا راهبردهای موثری را برای تقویت حافظه به شما توضیح دهم. در این میکروکتاب من چیزهایی را برایتان توضیح میدهم که سیستم آموزشی مدارس آن را به ورطه فراموشی سپردهاند. هدف من این است که شما بتوانید کنترل حافظه خود را به دست بگیرید و این کار هم تنها با حافظهای که در اختیار دارید، امکانپذیر است.
حافظه با تمام وجود ما عجین شده است و نبود آن یا نادیده گرفتن آن امری غیرقابل باور است. اگر بدون حافظه به این دنیا میآمدیم، آن وقت هیچ چیز و هیچ کس نبودیم. حافظه شما مانند چسبی است که تمام تار و پود زندگی و هویت شخصیتان را به هم متصل کرده است. البته امروزه حافظه مورد کم لطفی قرار گرفته است. بسیاری از افراد از جمله متخصصانی که در این حوزه فعالیت میکنند معتقدند که حافظه چیزی جز انباشت اطلاعات در مغز نیست. حتی برخی از بزرگان معتقدند که برای به یاد آوردن سریع هر چیزی، فرد باید نسبت به موضوع مورد نظر به درک خوبی رسیده باشد. این در حالی است که بارها پیش آمده که ما چیزی را به خوبی فهمیدهایم و با تمام وجودمان درک کردهایم، اما در موقع لزوم نتوانستیم آن را به یاد آوریم یا نصفه و نیمه به خاطر آوردیم! به عنوان مثال همه ما صدها یا هزاران لطیفه خندهدار شنیدهایم، اما وقتی از ما میخواهند که یک لطیفه تعریف کنیم، به سختی این کار را انجام میدهیم یا تنها چند نمونه، آن هم لطیفههای بیمزه به خاطرمان میرسد!
با پیشرفت علم و روی کار آمدن ابزارهایی مانند گوگل، برخی معتقدند که بشر مانند گذشته نیازی به حافظه ندارد. هر سوالی که نیاز داشته باشیم به راحتی و با یک جستجو ساده به دست میآید. اما آیا وقتی بخواهید که یک نفر را استخدام کنید هم به مهارت او در جستجو کردن بسنده میکنید؟ مطمئنا دانش و اطلاعات فرد مورد نظر برایتان در اولویت خواهد بود. شما برای اینکه بتوانید استخدام شوید به اطلاعات نیاز دارید در غیر این صورت خجالتزده خواهید شد. از طرفی دیگر نمیتوانید دائما دفترچهای در دستتان داشته باشید و همه چیز را بنویسید یا دنبال جستجو در گوگل باشید. باید از حافظه خود استفاده کنید تا بتوانید یک فرد حرفهای به نظر برسید.
حافظه و یادگیری در کنار هم معنا پیدا میکنند. شما برای یادگیری و به خاطر آوردن اطلاعات به حافظه نیاز دارید. اگر نتوانید از حافظه خود استفاده کنید مانند این است که هر چیزی که میآموزید را به چاه تاریک و عمیقی میریزید که هرگز دستتان به آن نخواهد رسید. اما مشکل امروزی مردم این است که هر روز یاد میگیرند و از یاد میبرند و این فرآیند همه روزه ادامه دارد و انگار پایانی برای آن نیست. اما پایانی وجود دارد. با تقویت حافظه میتوانید همه ابعاد حافظه یعنی یاد گرفتن، ثبت کردن و به یاد آوردن را تقویت کنید.
بیشتر مردم باور دارند که هیچ وقت حافظهشان تقویت نمیشود. خاطرم هست وقتی که ۸ ساله بودم به خاطر عملکرد نه چندان خوبم من را پیش روانشناس مدرسه فرستادند. او در مورد مغز من شروع به سخنرانی کرد و گفت که احتمالا مغزم آسیب دیده و بهتر است که به مدرسه مخصوص به افراد استثنایی بروم. همیشه در نوشتن و خواندن مشکل داشتم و عملا نمیتوانستم به خوبی تمرکز کنم. به همین دلیل اعضای خانواده به خصوص مادرم هر چیزی که قرار بود من بیاموزم را برایم میخواند تا یاد بگیرم. درک مطالب برایم سخت بود به همین خاطر سعی میکردم هر چیزی را حفظ کنم.
هر چیزی که به من میآموختند را نمیتوانستم درک کنم، بنابراین در دنیایی از تاریکیها به سر میبردم. در طول تمام سالهای تحصیلی خود در مدرسه هرگز نتوانستم به تنهایی یک کتاب را به انتها برسانم و این موضوع من را میترساند. چون نشان میداد که هیچ آیندهای نداشتم. به هر حال با هر سختی که بود توانستم دبیرستان را به پایان برسانم. بعد از آن هم حافظه من هیچ تغییری با اول دبستانم نکرده بود. تا اینکه وارد یک کتابفروشی شدم. در محله خودمان یک کتابفروشی داشتیم و من تصمیم گرفتم که سه کتاب از آن کتابفروشی خریداری کنم. هر سه کتابی که خریدم نوشته تونی بوزان (Tony Buzan) بود. کتابها به ترتیب با عنوان «مغزت را به کار بینداز»، «حافظهات را به کار بینداز» و «تندخوانی» بود. من تصمیم گرفتم در ابتدا کتاب «حافظهات را به کار بینداز» را مطالعه کنم. بعد از خواندن آن متوجه شدم که زندگی ما و به خصوص حافظهای که همیشه آن را ضعیف و ناتوان میخواندیم اسیر عادت شده است. ما عادت کردیم که حافظه خود را دست کم بگیریم. اما هر عادتی هر چقدر هم که مدت طولانی از آن گذشته باشد، باز هم میتواند تغییر پیدا کند.
با خرید آن سه کتاب دنیای من متحول شد. هر کتابی در مورد مغز و حافظه بود را من مطالعه میکردم، در این خصوص نوارهای صوتی گوش دادم و حتی توانستم با افرادی که حافظه شگفتانگیزی دارند، مصاحبه کنم. در طول این مسیر من توانستم مشکل خوانشپریشی خود را به کمترین میزان ممکن برسانم. یعنی زمانی من نمیتوانستم حتی یک کتاب را به تنهایی بخوانم، اما حالا میتوانم چهار کتاب را در هفته و آن هم به تنهایی به انتها برسانم و این معجزه بزرگی در زندگی من بود. چرا که نه تنها میتوانستم کتاب بخوانم، بلکه میتوانستم به راحتی مطالب آن را درک کنم. این مسیر را ادامه دادم تا اینکه در سال ۱۹۹۵ تصمیم گرفتم که در مسابقه قهرمانی حافظه جهان شرکت کنم. در این مسابقه نفر پنجم شدم و در بخش خواندن کتبی هم توانستم به مقام دوم برسم. با توجه به مسیر پر فراز و نشیبی که طی کرده بودم، این موضوع نشان میداد که من توانستم بر مشکل خود غلبه کنم.
البته من به این پیروزی بسنده نکردم و در سال ۱۹۹۹ در مسابقهای دیگر توانستم رکود جهانی «اورست آزمونهای حافظه» را جا به جا کنم و مقام اول را به دست بیاورم. به این دلیل این مسابقه را انتخاب کردم که افراد زیادی میگفتند که حفظ کردن عدد پی، که هیچ انتهایی برای آن وجود ندارد و گفتنِ پس و پیش آن در مدت زمان محدودی عملا غیرممکن است. مدتها بود که دیگر غیرممکنها برای من غیرممکن نبودند و من تلاش کردم تا تمام محدودیتهای زندگی خود را از بین ببرم. تلاش من این بود که به همه نشان دهم که برای حافظه هیچ محدودیتی وجود خارجی ندارد. از این رو همچنان در تلاشم تا به مردم برای استفاده درست از حافظهشان کمک کنم. اصلاً مهم نیست که در چه در وضعیتی قرار دارید، کجای این دنیا هستید یا چه هدفی را برای خود در نظر گرفتهاید، میتوانید همه چیز را تغییر دهید. اگر اقدامی برای تغییر انجام ندهید با هر بار تلاش تکراری باز هم به مقصدی تکراری میرسید.
هر چیزی که در این میکروکتاب یاد میگیرید را میتوانید به خوبی استفاده کنید. تمام مطالب این میکروکتاب تاثیرگذار هستند و این قدرت را دارند تا شما را به مسیر متفاوتی در زندگی سوق دهند.